نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

۲۲ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

تنها راه مقابله با سهمیه بندی بنزین!


۴ نظر موافقین ۱۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۲۱:۵۰

"استاد گرامی:

بی هیچ دلیلی"به یادتان هستم" تا نقض کنم قانونی را که علت می طلبد.

ارادتمند شما

 ق.ک.گ"

اینو یکی از دانشجوهای چند ترم پیش برام فرستاده!! واقعا دمش گرم که تو این گرونی بنزین و روز جمعه به فکر منه!:) بازم لازمه تاکید کنم که ایشون آقا هستند؟:)

راستی گفتم بنزین، دیشب ساعتِ نیم ساعت گریز کرده از ساعت صفر یعنی دوازده و نیم شب، با اسب سفیدم رفتیم بنزین بزنم، نازلو که برداشتم متصدی پمپ بنزین گفت: سورپرایزززززز؟ گفتم از چه صحبت میکنی مارکو!!

گفت: کارت سوختتو دربیار!!! چون  با کارت ما بنزین لیتری 3000 تومنه ولی  با کارت خودت 1500 تومن! تازه 60 لیتر تو ماه!! گفتم ما دلار 18 تومنیشم تجربه کردیم! ما رو از بنزین نترسون!! من دیگه هیچی برای ازدست دادن ندارم! دو ماه دیگه همه ملت باهم  عادت میکنیم!

رفتم خونه شنیدم یارانه ها در عوض زیاد شده! شاعر میفرماید: (خدا گر ز حکمت ببندد در باک را........ز رحمت گشاید در یارانه  و عابربانک را) ولی دقیق متوجه نشدم گرونی بنزین، عیدی دولت بود به ملت یا افزایش یارانه هافقط خدا خدا کردم که منم جزو 18 میلیون خانواده محسوب شم! چون جزو 7 میلیون که حساب نمیشیم جزو 18 میلیون هم حساب نشم با همین معضلات و مشکلات چهار گوشه برجمونو می بوسم میرم پیش الکساندرا!!! گور بابای یادگیری زبان پر از پ و خ آلمانی!

ظاهرا دولت راه مدیریت این 18 میلیون رو بهتر بلده! نمیدونم چه رازیه دولت ها اینجوری شروع میشن و اینجوری تموم میشن!:)

البته من کیم بخوام در مورد دولتها صحبت کنم...تا الان گذشته بعد از این هم خواهد گذشت..رازق و روزی رسون خداست...در ادامه به صحبتهای مدیرعامل waze گوش فرا دهید تا دستتون بیاد چرا بنزین سهمیه بندی شد! بگذریم از این حرفهای چیپ!!!




۷ نظر موافقین ۴ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۸:۱۰

چه شد در من نمیدانم؟

فقط دیدم پریشانم!

فقط یک لحظه فهمیدم

که خیلی دوستت دارم!

وسعت چشمان آبیش، مرا یاد اقیانوس آرام میندازد! در اقیانوس آرام چشمانش قایق نمیخواهم! حاضرم وسعتش را یک تنه شنا کنم!

نمی دانم چرا، اما به قدری دوستت دارم.....که از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم…

تو با خودکار آبی، با خودکار قرمز یا حتی با زغال ساجستت پارت آف مای پروپوزالم را بخراش! غلط بگیر، خط به خط، صفحه به صفحه!

یا مشکل ارسال پیام از دل ما بود
یا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است

زاییده ی دردیم و به بار آمده ی عشق
در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیست
عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است
من اعتراضی نمیکنم...چون دوستت دارم

گیسو به هم بریز و
جهانى ز هم بپاش…

معشوقه بودن است و
بریز و بپاش ها…!
اصلا مرا بفرست دنبال نخود سیاه! مثل همین هفته گذشته که دیدم با خودکار قرمز سوال پرسیده ای که hx را چرا hx,y نوشته ای؟ آن را برای hx,k هم تعمیم بده و من یکهفته شب و روز ندارم تا جواب این سوالت را پیدا کنم! انگار گفته ای شیشه عمر غول سیاه را برای پدرت که پادشاه است و تو هم دختر پادشاهی، از کوه قاف پیدا کنم!
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

من خسته نمیشوم، کنار هم نمیکشم ! روز به روز محبتم به تو بیشتر می شود استاد راهنمای جان!! (تو کره زمین که اصلا حرفشو نزن تو کهکشان راه شیری دانشجوی عاشقِ استاد راهنما بعیده مثل من پیدا کنید!!! )

۱۴ نظر موافقین ۳ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۴:۵۱

یه چیز خوشمزه بگم؟ :  

-کشک و بادمجون دلپذیر! 

- باقالا قاتوق دلپذیر!!!

آقا؟؟

یه دونه عالیس بدید؟ 

دوغشو بدم هولوشو بدم......؟؟؟

همه شو بده!:) (راستی هنوز برای این جوک نساختن؟)


ضمیرناخودآگاه ما رو پر کردن با این اراجیف!:) 

منم که خوره رادیوی ماشین!! یهو حواسم پرت میشه بزنم یه کانال دیگه! فقط خوشحالم که حداقل سروش جمشیدی افتاد تو کار تبلیغات!

اون سریال مسخره ی سروش صحت که دیگه حال آدمو بهم میزنه!

 حداقل سروش جان میخوای انواع روشهای مخ زدن رو آموزش بدی(که ماشالا نسل جدید تو این حوزه پست دکترا داره:) چی میخوای بدونی؟!!!) حداقل احترام به بزرگتر رو فدا نکن. تو سریال حبیب صاف میزنه تو گوش همسایه شون، امیری! این یعنی چی؟ این یعنی انهدام اخلاق در رسانه ملی! کاری به باقیش ندارم!! حال هی بگو سخت نگیر!!! این سریال طنزه!! مردم شادی میخوان! هر چی حشمت فردوس تو ستایش 3 زحمت کشید و با افتاد نیفتاد ارکان خانواده رو نهادینه کرد، این حبیب عشقی داره به باد فنا میده:) یادم باشه ایندفعه سروش رو تو کتابخونه دیدم همینجوری یه دونه بخوابونم تو گوشش!!! یا حداقل بگم سروش جان دقت کن! اخلاق نسل جدید همینجوریش هم تو گرداب فناست!دیگه آموزش مستقیم لازم نداره!!! داره؟

چند روزه دستم به نوشتن نمیره و حسابی کلافه ام....9 روز ننویسی دیگه نوشتن سخت میشه! بلاگرها هم دارن میرن نوبت به نوبت!! بعضی بلاگرا رفتن کانال زدن:)) گمونم آخرش کلید بیان رو بدن دست من بگن خواستی بری لامپا رو هم خاموش کن، درها رو هم قفل کن! مواظب باش فقط سماور روشن نباشه:)

۱۶ نظر موافقین ۱۶ ۲۲ آبان ۹۸ ، ۰۹:۱۰

دیشب اصلا نتونستیم بخوابیم، بس که مامان آه و ناله میکرد، دوباره دندونش پیله کرده بود و خیلی درد داشت! از زور درد نتونست بخوابه! ما هم خیلی نتونستیم بخوابیم....سارا هم همراه مامان گریه میکرد و مامان در حالی که درد می کشید سارا رو نوازش میکرد و هی می گفت خوب میشم سارا جان!! بابا هم هر از چند گاهی بیدار میشد ولی خیلی خسته بود! لابد میگید چرا مامانت نرفت دکتر؟ یه بار رفتیم، دکتر گفت دندونت حیفه و کشیدنی نیست، باید پروتز بشه!! اون موقع حساب کردیم یه چیزی در حد 300-400 هزارتومن میشد.ولی بابام نداشت این پولو بده! با نشاسته چند روزی مامانم باهاش مدارا کرد تا خوب شد! ولی دیشب حسابی اذیتش کرد! کاش میشد یه کاری کنم که بتونم مامانمو ببرم دکتر! هر چند مسیر خونه ما تا مطب دکتر خیلی دور شده ولی بازم مشکلی نیست! ولی امان از این قلک خالی! دفعه قبل همه پول قلک  من و سارا برای مانتوی سارا خرج شد!

۰ نظر موافقین ۰ ۲۰ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۱