نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۵۶۹ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

دیشب بیخوابی زده بود به سرم و همینطور در دریای موّاجِ اینترنت غوطه ور بودم، که یهو برخورد کردم به یه موزیک ویدئوی ترکیه ای و صحنه ای که من رو به حیرت برد!

بخاطر بدآموزی برای نسل جوان و خداجوی از ذکر نام موزیک ویدئو و خواننده اصلی اون معذروم ولی صحنه عجیبش رو براتون بصورت  اسنپ شات گذاشتم که ببینید واقعا این بود آرمانهای نجم الدین اربکان؟؟؟؟!!!!! 

خدایا برادران ترک ما رو ببخش...

۳ نظر موافقین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۳۶

چند وقت پیش یکی از همکارای عزیز خاله زنکمون اومد و از روی حس افسار گسیخته کنجکاویش، شروع کرد به سرک کشیدن تو کار و زندگی من....

کار به جایی کشید که هر چی محترمانه خواستم موضوع حرفو عوض کنم و یا منصرفش کنم و بگم کلاغا رو نگاه کن دیدم دست بردار نیست...

لاجرم ازش پرسیدم میدونستی پدر بزرگ من 120 سال عمر کرده؟ با تعجب ازم پرسید: واقعا؟ جدی میگی؟ آخه چطور ممکنه اینقدر ادم عمر کنه؟

یه پوزخندی بهش زدم و با قیافه حق بجانب و جدی گفتم: دلیلش اینه که تو کار کسی دخالت نمیکرد!

قیافه ضایع شدش برام جالب بود و تقریبا میشه گفت خفه خون گرفت....

امروز هم اینو یه جایی خوندم یادم باشه برای خاله زنک بعدی استفاده کنم :

لاک پشت ها به خاطر سبک زندگی خاصی که دارند نزدیک به ۱۵۰ سال عمر می‌کنند! 

سبک زندگیشونم اینه که سرشون تو لاک خودشونه!!



۹ نظر موافقین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۰۲

دلار شد 4800 تومن!...خدایا شب عیده..خودت به همه رحم کن...


 

۳ نظر موافقین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۶

وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی،
چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که یا دلهای کوچک شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند...
یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش می کنند؟
نه، همیشه جنگیدن خوب نیست!
این روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن،
برای به دست آوردن دل آدمها،
برای اثبات خوب بودن نباید جنگید!
بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش میشوند!
این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هرکسی که رنجم میدهد...
این را با خود تکرار میکنم و می بخشمشان...
نه بخاطر اینکه مستحق بخششند!
تنها به این خاطر که "من مستحق آرامشم" ...



۸ نظر موافقین ۱ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۱۷

این روزها هزار تو بهونه داریم برای ناامیدی

از آلودگی هوا و زلزله،گرم شدن زمین،  آخر الزمان، سوراخ شدن لایه اوزون و ..... بگیر برو تا گرونی، فساد، اقتصاد داغون، تحریم و .....

دو هزارتا بهونه هم داریم برای شاد نبودن و لذت نبردن از زندگی

سه هزار تا بهونه هم داریم برای کار نکردن

چهار هزارتا بهونه هم داریم برای بداخلاقی و خوب نبودن و حال همو تو قوطی کردن!

این نوجوون فلسطینی در حال شارژ کردن موبایل مردم در نوار غزه است،(من این همه سال تو رشته خودم اینقدر به حال اطرافیانم مفید نبودم که این نوجوون مفیده!) ما ها معمولا به اروپا و خوشی هاشون فکر میکنیم و اینکه ما چقدر بدبختیم که تو این خراب شده به دنیا اومدیم ..ولی این نوجوون نشون میده که در سخت ترین شرایط هم زندگی ادامه داره و باید زندگی کرد، کار کرد و نفس کشید..براحتی هم کنار اومده با جبرِ تاریخ و جبرِجغرافیا...

زندگی سخته ولی زیباست..بقول یکی اگر زندگی راحت بود در هنگام تولد با گریه آغاز نمیشد!

(عکس از ووآی فارسیِ


۵ نظر موافقین ۰ ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۲

دیشب اسب سفیدم رو که پارک کردم تو پارکینگ، اومدم سوار آسانسور بشم دیدم همسایه طبقه چهارمی مون هم پراید قهوه ای هاشبکشو پارک کرده و اونم با خانومش میخوان سوار آسانسور بشن..

همسایه طبقه چهارمی ما یه مرد و زن جوون هستند که معمولا شبا از سرکار میان و با من میرسن به آسانسور! 

یه پسر قد بلند و کم مو و یه دختر قد کوتاه که خیلی ادای امروزیا رو میخواد در بیاره، و احتمالا با هم همکار هم هستن..

۵ نظر موافقین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۰۰

یادتونه گفتم میخوام تدریس رو رها کنم و درسمو ادامه بدم؟ 

یادتونه میخواستم به اصطلاح طلاقش بدم؟

واقعا نتونستم....دوباره این ترم برای یکروز از ساعت یک عصر تا بوق هاپو -منظورم همون 21 خودمونه- برام کلاس گذاشتن!

خود کرده را تدبیر نیست، از ماست که بر ماست، توبه گرگ مرگه و هزار تا ضرب المثل دیگه مصداق منی هست که نتونستم عشق به تدریس رو از کله ام بیرون کنم!

همین جا حکایتی به ذهنم رسید که بد نیست براتون تعریف کنم:

میگن ملانصرالدین همسر بسیارزیبایی داشت..هی طلاقش میداد هی باهاش ازدواج میکرد!

بهش میگن چه کاریه یا طلاقش بده یا باهاش ازدواج کن...ملا گفت: والا اخلاقش که قابل تحمل نیست ولی چون خوشگله میترسم یکی دیگه بگیرتش برای همین خودم سریع باهاش ازدواج میکنم!

حالا شده حکایت من....البته در مثل مناقشه نیست...تدریس رو فقط برای دل خودم انجام میدم..

دیگه منم یه جورشم دیگه..نه؟

۱۲ نظر موافقین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۰۵

چند روز پیش داشتم میرفتم آزمایشگاه که به سیامک برخورد کردم

نمیدونم تو اون سرما برای چی رفته بود تو باغچه؟.....سیامک متاسفانه  چندین ترمه که مشروطه! کلا داره استخدام میشه تو دانشگاه ما!!


امروزم که اومدم با یک اثر هنری (نقاشی داخل قاب) از دانشجویان فرهیخته یا به عبارتی پر ریخته آزمایشگاهمون مواجه شدم....خدائیش قشنگ کشیده فقط نمیدونم کیو کشیده؟ هر حدس و گمانی میشه زد بجز این که این عکس استاد راهنما باشه...خدا منو بخشیده باشه! البته عکس یه مرحوم هست نمیدونم کیو مرحوم کردن جدیدا؟ ولی جدا عکس قشنگی شده ها...زاویه تابش نور رو ببینید که یه مثلث قائم الزاویه درست کرده؟ بنظرتون بدمش جشنواره عکس فجر؟؟ نه بیخیال...ایده امو کپی میکنن..ولش کن!


صحبت از زلزله کرمانشاه خیلی تکراری شده، دیروز ایسنا رو چک میکردم یه عکسی دیدم خیلی دلمو به درد آورد....این عکس خیلی شفاف و از نزدیک مشکلات مردم رو بعد زلزله نشون میده..امیدوارم این دختر خانوم  یا شایدم خانوم، بهش کانکس رسیده باشه و  کانون گرم خانواده اش هم دوباره سامان گرفته باشه..

بگید الهی آمین رو....

۳ نظر موافقین ۱ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۵۵