آفتابه دار مسجد شاه
چند روز پیش یه مسافرت فوری فوتی پیش اومد و از اونجایی که همه چیز ممنوعه بجز چند تا کاری که مخصوص مایه داراست!،( از جمله رانندگی با خودروی شخصی اونم ساعت 9 شب به بعد که همه جا ظلمات میشه!) به کمک آپ علی بابا مشترکا به گزینه قطار رسیدیم! یعنی بجای استفاده از خودروی شخصی، مجبور شدم قطار ورشو به لنینگراد رو برای مسافرت انتخاب کنم!
اومدم مثلا پلتیک بزنم با اسب سفیدم رفتم پارکینگ راه آهن که ظرفیت تکمیل بود، رفتم اون یکی پارکینگ، متصدی اش میگه جا نیست برو جلوی ماشینای دیگه پارک کن بعد بیا سوییچتو تحویل بده، گفتم باشه ولی تو دلم گفتم عمرن من به تو سوئیچ اسب سفیدمو بدم! صرفنظر از بحث اعتماد، شخصا دوست ندارم از این قفقیزبازیا....رفتم طبقه دوم بغل یه پرایده یه جای لاکچری که هیچ مزاحمتی برای کسی نداشت پیدا کردم گوشه کنار دیوار روبروی ستون واز سمت چپ همجوار با پراید 100 میلیونی! اومدم یواشکی از جلوی اتاق متصدی پارکینگ رد شم میگه سوئیچو ندادی! میگم ماشینم مزاحم کسی نیست..تو مانیتور دوربین نظارتی اش نگاه میکنه و میگه ماشینت چیه؟ میگم همون بی ام و 2021 سفید(جهت رد گم کنی:)) میگه مزاحمه ماشینت سوئیچه بده..میگم به جان بیژن مزاحم کسی نیست!..میگه نه مزاحمه...دیدم خیلی وقت ندارم با این مدیرکل صحبت کنم گفتم یه زحمتی بکش با هم بریم نگاه کنیم مزاحم بود ماشینم سوئیچمو ازم بگیر...خلاصه با سختی کشوندمش طبقه دوم ماشینو نشونش دادم..میگم این ماشین الان دقیقا مزاحم کیه؟؟؟؟؟ یکم فکر کرد و چیزی نتونست بگه...دیدم کلا خفه خون گرفته!!!....آقای آفتابه دار مسجد شاه فرمودند:باشه برو..مشکلی نداره...خواستم بگم خب تو که...دیدم قطار ورشو- لنینگراد داره دیر میشه.....جلدی از پارکینگ زدم بیرون و رفتم سوار قطار بشم که...دیدم نازیهای آلمانی ریختن و راه آهن ورشو به لنینگراد رو محاصره کردن:)) رفتم پشت یه سنگر به یکی از پارتیزان ها گفتم اینا کی رسیدن اینجا؟ میگه بعد از بمباران جنگنده های آلمانی، اینا ریختن اینجا رو محاصره کردن!..گفتم اسیر هم گرفتید ازشون؟ گفت آره یه درجه دارشون رو اسیر گرفتیم..اسمشم توماس هسلره!..گفتم این که فوتبالیست بود چرا اومده جنگ؟ میگه بسوزه مام میهن!....رفتم از توماس پرسیدم آب و هوای آلمان چطوره؟ آرین روبن بهتر بازی میکرد یا باستین شواین اشتایگر یا توماس مولر؟(خودم میدونم آرین روین هلندیه ولی چون تو تیم بایرن مونیخ بازی میکرد پرسیدم) میگه الکی حاشیه نرو...احوال بانو آلکساندرا رو میخوای بپرسی چرا میزنی به خاکی؟ نامه ای داره بده برسونم دستش..میگم تو که اسیری..میگه آزاد میشم.....میگم چطور میتونی یه بنز کلاس C یواشکی به قیمت یه پراید برام وارد کنی؟ میگه اومدی آلمان خودم برات میخرم...اونجا گرانتی اش اورجیناله! فقط بیزحمت پاتو از روی پوتینام بردار بدجوری درد میکنه:) همون پاییه که تو جام جهانی رباط صلیبی پاره کرده بود! :)
ولی خوشم میاد تولید محتواتون قویه ماشالا:))
در و تخته رو بهم میبافین:))