مرسی که هستی!
در جنگل سبز قصه ما حیوانات زیادی زندگی میکردند..(افکت: صدای بلبل ها و چشمه های آب سرد!)
این جنگل اونقدر وسعت داشت که هر حیوونی با هم نوعان خودش تشکیل یه قلمرو داده بودن..مثلا قلمرو خرس ها، قلمرو گوزن ها و قلمرو شیرها و.........
هر قلمرو برای خودش یه رئیس داشت...
مثلا قلمرو خرگوش ها رئیسشون هم یه خرگوش بود ، همینطور قلمرو شیرها و....
خیلی وقت ها پیش، یعنی حدود 20 سال قبل، دو شیرنر وجود داشت که هر کدومشون داعیه سلطنت بر این جنگل سبز رو داشتند (و هنوزم دارن)........................
این دو شیر نر خیلی تلاش کردند و در نهایت با زور و تهدید، پدرسوخته بازی و تسلط بر قلمرو سایر حیوانات و چپاول دسترنج اونها، تونستند خودشون رو به عنوان دو سلطان بلامنازعِ جنگل سبز مطرح کنند.
اونا حیوونا رو مجبور کرده بودن که از یکی از این دو سلطان جنگل تبعیت کنند...و در ازای فرمانبری از هریک از شیرها، از حمایت اون شیر هم برخوردار باشن.
البته این دو شیر نر یا بهتر بگم این دو سلطان، از دور و نزدیک برای هم شاخه شونه هم می کشیدن و پنجول نشون میدادن (افکت غرّش شیر!) ولی دورادور مواظب بودن که دمپر همدیگه نیان و حریم همدیگه رو حفظ کنن!!...
خلاصه! سالها گذشت....(البته داستان ما با داستان اون شیره که عکسشو تو چاه دید یا با داستان کدو قلقله زن، کاملا فرق داره!)
یکسال در قلمرو یکی از شیرها اتفاقاتی افتاد که باعث شد قدرت یکی از شیرها به شدت کم بشه و سلطنتش دچار فروپاشی بشه!.....البته دسیسه های شیر دیگه هم بی تاثیر نبود...و در نهایت قدرت بلامنازع جنگل سبز، به یک شیر رسید و شیر ضعیف قصه ما هر چی تلاش کرد نتونست جایگاه خودش رو پیدا کنه!
گذشت و گذشت تا کم کم حیوانا به این نتیجه رسیدند که از تنها شیر سلطان جنگل هم بخوبی فرمانبری نکنن...
زمزمه هایی بین حیوونا راه افتاد......
بیشتر از همه خرگوش ها که سابقه خوبی در تبعیت از سلطان جنگل نداشتند سر ناسازگاری گذاشتند....
خرگوش ها تقریبا با تمامی مخالفان سلطان جنگل همکاری میکردند..از جمله همون شیری که رقیب سلطان جنگل بود ولی الان ضعیف شده بود....
سلطان جنگل فکر چاره کرد....با کفتارها پنهانی مذاکره کرد که به قبیله خرگوش ها حمله کنند و قلمرو خرگوش ها رو تصاحب کنند. اما شیر ضعیف به کمک خرگوش ها اومد و با تمام توان از خرگوش ها حمایت کرد.....خرگوش ها بسیار ضعیف بودند ولی بجاش شیر ضعیف تجربه و امکانات زیادی داشت و در این مدت حسابی خودش رو تقویت کرده بود و میخواست جایگاه خودشو تو جنگل پیدا کنه...و دوباره سلطنتشو همه قبول کنن...
از اون جا که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره شیر ضعیف هم بیشتر دنبال تصاحب جایگاه از دست رفته اش بود و نه حمایت از خرگوش ها...حمله کفتارها به قلمرو خرگوش ها با مقاومت خرگوش ها مواجه شد ولی این وضعیت طولانی شد... به طوری که حمله کفتارها حدود 6 سال طول کشید!
یه روز خرگوش ها به انبار مهمات کفتارها شلیک کردند..غافل از اینکه انبار مهمات کفتارها پر از سلاحهای شیمیایی بوده و باعث شد عده ای از خرگوشهای قلمرو خودشون شیمیایی بشن و فاجعه حیوانی رخ بده!!..
سلطان جنگل که دنبال آتو از خرگوشا بود تو جنگل سبز وانمود کرد که خرگوش های جنگجو، به خرگوشهای قلمرو خودشون حمله شیمیایی کردن ولی شیر ضعیف که در هر حال دست از حمایت از خرگوش ها بر نمیداشت گفت که داستان چی بوده...
اما سلطان جنگل گوشش بدهکار نبود و یه روز با موشک های گرون قیمتش (پ.ن2) به مواضع خرگوش های جنگجو حمله کرد که هم خرگوش ها حساب کار دستشون بیاد و هم شیر ضعیف..شیر ضعیف بازهم از خرگوش ها حمایت کرد. خرگوش ها به شیر ضعیف گفتند: مرسی که هستی! شیر ضعیف گفت: جگرتو بخورم خام خام! و این داستان هنوز که هنوزه ادامه داره!
نتایج اخلاقی و غیر اخلاقی:
1- برای درافتادن با شیرها باید شیر باشی نه خرگوش!
2- شیر چه ضعیف باشه و چه قوی، چه سلطان جنگل باشه و چه حامی خرگوش! شیره!!! و شیر هر جور حساب کنی بالاخره نامرده و منافعش براش از همه چی ارزشمندتره حتی از عشق چشم و ابروی تو!
3- شاید مقاومت بهترین کاری بود که خرگوش ها کردند...اونا 6 ساله داره مقاومت میکنند ولی خیلی آسیب دیدند.....رجوع شود به پ.ن1...بنظرم حتما این مقاومت ارزشمند بوده که 6 ساله دارن مقاومت میکنن!!!!
4-ظلم در جنگلهای سبز پایدار نیست....بالاخره یا رئیس خرگوش ها داره به خرگوشها ظلم میکنه یا سلطان جنگل! شایدم شیر ضعیف، نمیدونم...مهم اینه که شما به کدوم رسانه گوش میدی! مثلا اگر به بی بی سی گوش بدی میگه رئیس خرگوشا مقصره، اگر به فرستنده جام جم گوش بدی میگه سلطان جنگل! ولی عقل من میگه هیچ رئیس خرگوش عاقل و باوجدانی حاضر نیست خرگوشای قلمرو خودش کشته بشن و و زیر ساختها و خونه خرگوشای قلمرو خودش خراب بشن.....البته شاید ریاست رو ول کنه بره بهتر باشه اما در صورتیکه خرگوش ها با موندنش موافق باشن خب بمونه بهتره..البته این حرفا به من خیلی ربطی نداره..من بیشتر نگران خرگوشا و بچه خرگوشا و فاجعه خرگوشی هستم! خیلی خرگوش و بچه خرگوش بیگناه کشته شد!
5-سلطان جنگل به قاعده اینکه سلطان کل جنگله و شعارش اینه که اینجا واس ماس و کلیش واس ماس! بناست تو همه چی دخالت کنه..نمیدونم شاید اگر ما هم جای خرگوشا بودیم مقاومت میکردیم..شاید هم اگر جای سلطان جنگل بودیم؟؟؟؟؟؟البته نمیدونم...چون هیچ وقت ما سلطان جنگل نخواهیم شد!
پ.ن1: از ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ (۶ بهمن ۱۳۸۹) جنگ در قلمرو خرگوشها شروع شده که تأثیرگرفته از تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه جنگل سبز موسوم به بهار عربی است .310 هزار کشته و کلی آسیب و خرابی حاصل این جنگ هست و حدود هفت و نیم میلیون بی خانمان !
پ.ن2: قیمت هر فروند موشک کروز تاماهاوک بلوک 4 که آمریکا به سمت سوریه شلیک کرد حدود 1 میلیون و 300 هزار دلار است