نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۶۱ مطلب با موضوع «جوجه دکتر» ثبت شده است

راستش نمیدونم تا حالا گیرِ یه گودزیلای دهه هشتادی افتادید یا نه؟!! اگر نیفتادید بدونید به کرونا نمیرسه ولی در حد یه جور زیگیله!:)

خلاصه گیر سه پیچ که برام یه ربات دست ساز بساز!

چه کار کنیم ملت انتظار دارن دیگه! 

مهم این بود که باید از وسائل نسبتا ابتدایی ساخته میشد:

مواد لازم:

-یک عدد آرمیچر بچه بازی!

-یک جای باتری

-دو عدد باتری قلمی

-یکعدد کِشِ پول!

-یه ظرف یک بار مصرف پنیر(ترجیحا کاله!)

-یه تیغ موکت بری

-دو تا قرقره

-یه مفتول فلزی با قابلیت انعطاف لازم

-چهارتا در نوشابه خانواده

-چسب از انواع مختلف، یک دو سه، ماتیکی، رژلبی، رازی، نواری، جانسون و...

-سیم تلفن

-دو لیوان شربت و دو تا بشقاب میوه(با دهن خشک و خالی که نمیشه از این چیزا ساخت:))

-هویه و سیم قلع

-سنجاق قفلی

-یخ شکن برای سوراخ کردن چرخها

-یک فروند دانشجوی دکترای بیکار و فاقد اختیار!

-یک عدد زگیل یا گوذزیلای مدل دهه هشتاد!:) خدائیش پیگیریهای زیگیل نبود تا ده سال دیگه این ماشین به حرت نمیفتاد:

نتیجه:




۲۲ نظر موافقین ۱۷ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۴۶

آزمایشگاهمون یه گروه واتساپی داره...شمع(من) و گل(استاد راهنمای جان) و پروانه( دانشجویان ارشد و دکترا) همه جمعن....

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد!(اینو باید میگفتم داشت مخمو میخورد که بیاد رو کیبورد!)

یه چند نفر هم احتمالا متفرقه عضون...

استاد راهنمای جان برای تفکیک اعضای واقعی از مگسان دور شیرینی پیام ارسال نموده باشن که همه برن تو پروفایل خودشون تو واطساپ، بخش ستینگ(setting) و در بخش اَبووت(about) نام و نام خانودگی شونو بنویسن....

از دیشب که این پیامو ارسال نمودن غیر از شمع(بنده حقیر سراپا تقصیر) هیشکی اینکار رو نکرده!

یعنی به نظر شما ریگی تو کفششون هست؟

این ملت همیشه در صحنه شبا عین جغد بیدارن و تقی به توقی بخوره حضور مستمر دارن...الان چرا دستور گل(استاد راهنمای جان) رو اطاعت نمیکنن؟

کلا ما ملت شفافی نیستم..فضای مجازی رو دوست داریم چون به عدم شفافیت ما کمک میکنه....

تو محفل واطساپی ما چند نفر عکس گذاشتن... کسایی که عکس گذاشتن اینان:

-عکس یه دختر کوچولوی محجبه 10-12 ساله که ظاهرا فرزند یکی از خانمهاست

-عکس دوتا ادم برفی زیبا

-عکس حاج قاسم سلیمانی

-عکس یه گل زشت نارنجی(بی سلیقه!)

-عکس تپه با رنگ قهوه ای کم رنگ و ملایم

-عکس یه پسره است  با چشمانی سبز که میخواد بره خارج از کشور در حاشیه عکس نصف صورت یک خانم هم پیداست که من حدس میزنم برای اینکه دخترا دست از سرش بردارن به این حیلت متوسل شده! شما نمیدونید چقدر زمین خور داره! خدا رو شکر که داره میره ما خیالمون راحت میشه!

-یه پسره دیگه که با موهای بهم ریخته و اخم کرده عکس گذاشته...

-یه خانمه است که با تیپ اسپرت تو برف ها زانو زده و یه دستش  رو سر یه سگ گرگی از این سگ های گولاخ و گنده بک و وحشتناکه  و یه دستش طنابیه که به سگه بسته شده! متاسفانه میز این خانم تو آزمایشگاه نزدیک میز منه!:( خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ورد حیوانات به دانشگاه ممنوعه..اگر ایشون سگشم میاورد آزمایشگاه من چه خاکی به سر میکردم؟ حتما باید با سگه با احترام برخورد میکردم!)

-یه پسره دیگه که یه دانشگاه دیگه داره دکترا میخونه...نمیدونم اینجا چکار میکنه؟ اینو چرا حذفش نمیکنن؟

-عکس دیه پسره دیگه که پشت میز نشسته گمونم منتظر صبحونه س!

-عکس یه پسره که با کلیسا عکس گرفته..گمونم ارمنی باشه...عه؟ من چرا دقت نکرده بودم؟ این پسره ارمنیه...شمال ارمنی داره مگه؟

-یکی هم این شعر رو گذاشته: ای دل ار سیل فنا بنیاد، هستی برکند..چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور...

گل و شمع(استاد راهنمای جان و من) و خیلیای دیگه هم عکس نذاشتن.....راستی خدا رو شکر که سرمایی هم عکس نذاشته!


 

۳ نظر موافقین ۶ ۳۰ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۵۷

امروز مبارزه سختی داشتم.....

با 5 نفر مبارز قدر و زبده، که واقعا دو تاشون در حد استاد تمام و شیان بودن، یکیشون دان 8 بود و ....

حسابی زد و خورد داشتیم....

اول که :اوس

رفتم تو زمین...

گارد....

مایی گری                  
اوچی مواشی    

مواشی گری


ولی بعد از نیم ساعت تکنیک  و فن های دست و پا،

اول از همه شیان

یکم اذیت شدم

چند تا فن دست و پا خوردم...ولی منم حسابی زدم

یه شیان جوون اومد جلو..

هی زاگری

هی زاگری

اوشیروکنگری

سوتومواشی


شیان بعدی........اصلا از مرحله پرت بود...

با اجازتون زدمش...

بعد نوبت شیان آخر شد....

تا تونست فن دست و پا رو من پیاده کردم....

خسته ام کرد..

نزدیم بود کم بیارم...هر چند کم آوردم...

ولی اومدم الان مقالات رو بررسی میکنم می بینم حق با منه...البته تا الان...

و بنظرم ادعاش درست نبود...

دعا کنید بازم بتونم برم روش فن دست و پا اجرا کنم...


۱۱ نظر موافقین ۸ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۱۷

امروز رفتند تو فاز میوه ها...(سرمایی رو میگم)


۲۱ نظر موافقین ۷ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۲۹

۱۶ نظر موافقین ۱۶ ۳۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۳۴