نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۷ مطلب با موضوع «دلنوشته :: اسب سفید خوشگلم» ثبت شده است

بالاخره تموم شد و رفت!
نانازا و خوشگلای من بالاخره افتخار دادن و آزمون جامع بنده رو برگزار کردند!
اینجا گفته بودم که یه چندماهه لنگ در هوام! بالاخره پریروز علت تامّه چسبید به علت ناقصه و جلسه آزمون من برگزار شد...
جاتون خالی....کلی سوال پیچم کردن و من حسابی اومدم براشون! اونا بپرس و من جواب بده! تا بالاخره روشونو کم کردم و گردنم از ابر سوالاتِ نتراشیده و نخراشیده شون کشیدم بالا ..آزمون من شفاهی بود ولی از ده تا آزمون کتبی سه ساعته سخت تر! نشون به اون نشون که یکی از دانشجوها تو همین آزمون جامع یکم بندری جواب میداده به سئوالاتشون، که استادتمامِ، 68 ساله از عصبانیت و به نشانه اعتراض، جلسه رو ترک کرده و دانشجوی بیچاره رو انداخته! خدائیش من استرس گرفته بودم و مثل نقیِ معمولی نزدیک بود پلک چشمِ سمت چپم تیک عصبی بگیره و مثل چرغ راهنما چشمک بزنه!  کل تابستونم تقریبا رفت بس که درس خوندم! آخه اینم شد زندگی؟؟؟؟؟؟؟ (با لحن اون خانومه که تو تو تیزر تبلیغاتی تلویزیون میگه بخونید) نه خدا رو شکر، استاد راهنمای توپی دارم!
خدائیش نمیدونم چرا محبّتم به استاد راهنمام روز به روز بیشتر میشه؟ جدی میگم اینو....نه اینکه فکر کنید  به این دلیله که استاد راهنمام فقط یه دختر داره و خونه شونم تو سعادت آباده ها..نه اصلا اینطور نیست....اصلا از کجا معلوم دختر خانومشون مجرد باشه و منم مجرد باشم و  دو تامون قصد ازدواج داشته باشیم و  منم اونو بپسندم؟...تازه دختر خانومش که آلمانی نیست! فکرتونو منحرف نکنم اصلا...ولی نمیدونم چرا من اینقدر استاد راهنمامو دوست دارم...باید ارتباطاتمو بیشتر کنم باهاش...اصلا نگاهشو به زندگی دوست دارم...بگذریم...
این چند وقت اسب سفیدم خیلی آزارم داده...شما که غریبه نیستید.....دیگه خسته ام کرده...یه تویوتای اف جی برسون خدا.....چی میشه مگه؟.....از دینام و استارات و باتری و تسمه دینام، همش تو همین چند روز خراب شد! استارت رو دیگه نگو، روز قبلِ امتحان جامعم، تو اتوبان همت و زیر پل شریعتی عمرشو داد به شما، یهو دیدم بوی کوکوسبزی سوخته از زیر کاپوت زد بیرون!....خدا برادران امداد خودرو رو حفظ کنه که یه ربعه خودشونو رسوندن و با 20 هزارتومن ماشینو راه انداختن تا خودمو به علی باطری ساز برسونم و من 230 تومن بدم یه استارت نو بخرم...تو این چند روز با احتساب این استارت نزدیک یک میلیون تومن خرج تعمیرات اسب سفیدم شده! اصلنم نمیگم این شد زندگی؟؟؟؟؟؟؟نوش جون اسب سفیدم!
زمانِ رئیس جمهور قبلی می گفتن یه کاری میکنه همه عضو کمیته امداد بشن، الان رئیس جمهور فعلی یه کاری کرده همه به فکر تعمیراتن.....کار تعمیراتیها الان سکه شده..دیگه کسی جنس نو نمیخره! البته خودمو میگم ...شما رو نمیدونم که 4 درصدی هستید یا 96 درصدی؟ ما که فعلا رفتیم قاطی 96 درصدی ها..اصلنم درد نداره!
خدا لعنتت کنه ترامپ من میخواستم آزمون جامعم تموم شد یه تب لت بگیرم، یه ایکس باکس بخرم برای بچه خواهرم، دو سه تا سکه بخرم هدیه بدم به این و اون، همه رو زدی پکوندی! ببینید چطور این پیرزن بدبخت رو سرکار گذاشته؟ روحانی که جای خود داره!
 

دریافت
  یه چند ماه سر من تو کتاب بودا...ببین چه مملکتی درست کردید! خدایا نمیشه روحانی رو بگیری ازمون رئیس جمهور کرواسی رو بذاری جاش؟ مگه چی میشه؟  خدائیش حیف شد کرواسی قهرمان جهان نشد! چند وقته به ذهنم خطور کرده یه فرصت مطالعاتی برم کرواسی....از اونجا هم برم آلمان..البته با این وضعیت دلار و مشغله کاری گمونم ترپاخ تپّه هم گزینه بدی نباشه!
به همه توصیه کردم.. به خودمو و شما هم توصیه میکنم، با این افکار منفی زندگی تونو خراب نکنید! به جهنم که خشکسالیه، جهنم که سکه فلان قدره! به جهنم که دلار شده خداتومن! به این چیزا اصلا فکر نکنید...خودتونو عشقه، 25 سالگی شما و 107 سالگیِ من دیگه تکرار نمیشه! ولی روحانی تَکرار میشه! این روزا رو دریابید..هر چیزیو میتونید بخرید درنگ نکنید، نمیتونید بخرید، غصه نخورید! از زندگی تون لذت ببرید! از بوئیدن یه گل گرفته تا بوئیدن عطرِ .... و  خلاصه کوچکترین و بزرگترین لذت های زندگی تون...خدایی که روزیِ کرم خاکی رو تو اعماق زمین میده و مورچه ها رو فراموش نمیکنه و تا حالا ما رو رها نکرده به حال خودمون، بعد از این هم رهامون نخواهد کرد، از همه تون برای مقاومتی که سرسختانه برای زنده موندن میکنید ممنونم...به مقاومتتون ادامه بدید دوستان!
بعد آزمون جامع دیدم دانشجوهای دانشگاهمون اسباب بازی ساختن...پرسیدم گفتند پروژه درس سه واحدیه! جهت تنوع بدم نیومد وایسم و یکم تماشا کنم..کلی هم سوال پیچشون کردم بنده خداها همه رو جواب میدادن!
 
 
 
راستی یه خبر خوب بهتون بدم: فلشم پیدا شد! یادتونه اینجا چقدر ناراحت بودم....خلاصه گفتم که خیلی نگران نباشید و دیگه دنیال فلشم نگردید چون پیدا شد! ممنون که خیلی بفکر فلش من بودید:)
 
 
۱۷ نظر موافقین ۱ ۲۹ تیر ۹۷ ، ۰۷:۲۱

امروز سوزن ژیگلور اسب سفید رو عوض کردم...

خراب شده بود و پاشش بنزین بیشتر از حد مجاز بود، همین باعث شده بود هم مصرف ماشین بالاتر بره و هم دود بیشتری تولید کنه!

منم چون دغدغه محیط زیست و هوای پاک رو دارم و سلامتی همشهریای عزیزم خیلی خیلی برام مهمه در یک اقدام مسئولانه و انسان دوستانه با هزینه کرد 3 میلیون ریال، مبادرت به تعویض سوزن ژیگلورهای اسب سفیدم نمودم تا نه تنها در آلوده کردن هوای ام القرای اسلامی(منظورم همون تهران خراب شده اس) هیچ نقشی نداشته باشم، بلکه با سوخت پاک به استقبال بهار برویم(از همین خزعبلاتی که تو رسانه ها میگن!)

جالب اینجاست که سوزن ژیگلورهای من یورو 2 بود و الان که عوضشون کردم یورو 4 هست....روز به روز استانداردهای اسب سفیدم رو ارتقا میدم فقط و فقط بخاطر اینکه مردم شهرم هوای پاک اسطنشاغ؟ استنشاغ؟ اصطنشاق؟ (حالا هر کوفتی) کنن! یه همچین مردمانی هستیم ما!

۶ نظر موافقین ۱ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۰

چند روز پیش اسب سفیدم رو جلوی ساختمونمون پارک کرده بودم

خواستم از پارک خارج شم یهو دیدم اسب سفیدم با سپر عقب رفته تو در یه وانت بار وحسابی مدل داده به در سمت راننده وانت بار ! البته به اسم سفید متجاوزم خط هم نیفتاده بود..ولی الاغ پیر بدجوری خطخطی شده بود..معمولا اینطوریه!

اصلا ندیده بودم وانت بار و.. خدایا این وانت بار کی اومد؟

از راننده اش عذرخواهی کردم و بهش حق دادم....خودمو گذاشتم جای راننده اگر کسی بمن میزد این آخر سالی ریز ریزش میکردم....گرفتم راننده وانت بار رو ماچ کردم!! چیه؟ خدایا خداوندا شانس ما رو ببین!!!! بجای اینکه منو به هوای کنفرانس یا نمایشگاهی بفرستی آلمان و بووووووق بوووووووووق ، من باید راننده وانت ماچ کنم؟

خدایا این انصافه آخه؟ این درسته؟

در هر صورت بهش گفتم هر چی خسارتت شده به عهده خودم..شماره هامونو رد و بدل کردیم و رفت نشون داد نهایتن 150 براش کارت به کارت کردم..کلی هم حلالیت طلبیدم

نتیجه اخلاقی: اسب سفیدم دقت کن!  (کور علی خناس هم خودتونید!)

۶ نظر موافقین ۲ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۰۳

اسب سفیدم حالش خوب نیست! 

نگام به تن بیمارش میفته اشک تو چشمام جمع میشه

اسبم خسته اس....میفهی ؟خسته!

امروز رفتم معاینه فنی میگن گاز سی ا ُ  زیاد تولید میکنه!!  میخواستم به کارشناس مربوطه بگم خودت گاز سی اُ زیاد تولید میکنی! این چه طرز صحبت کردن در مورد اسب سفیدمنه؟

رفتم تنظیم موتور میگن پیستون شماره سه کمپرسش ضعیفه!

خرجشم کم نیست...البته فدای دم اسب سفیدم! 

تو رو خدا دعا کنید براش..... من همین یه اسب سفیدُ دارم

یادتون نره دعاش کنیدا

۶ نظر موافقین ۱ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۷

خیلی وقتها اصلا خسته نیستی ولی از خودت هم چندان راضی نیستی

الان خورد خمیرم...یه داغون میگم یه داغون میخونی (میشنوی) ولی شکر خدا امروز از خودم و کارم رضایت نسبی دارم

درسته نرسیدم امروز برم آزمایشگاه دکتر ام اچ کا

درسته جمعه امتحان زبان دارم و هنوز هیچ گلی نریختم به سرهمایونی خودم

درسته الان که ساعت شیشه نهار و شامو در یک وعده زدم به بدن

درسته تو انگشت سبابه ام یه تراشه چوب رفته و هنوز میسوزه

ولی وژدانم راحته...خیالم آسوده است...

اصلا هم مهم نیست که پنج شنبه این هفته که از هشت صبح کلاس دارم برام جلسه گذاشتند...

کو تا پنج شنبه..خدا بزرگه

اصلا هم مهم نیست سنسور اکسیژن اسب سفید خراب شده و اسب سفیدم خام نشخوار میکنه! راستی اسب مگه نشخوار میکنه؟ مهم نیست...

من روز خوبی داشتم...من لحظه و امروزمو در می یابم....فردا خدا بزرگه

بابت این روز قشنگ از خداوند ممنون و سپاسگزارم...

۳ نظر موافقین ۱ ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۶

چند وقت پیش اسب سفیدم رو بردم اتاق عمل

آخه میدونید روغن از دهلیز سمت چپ قلبش نشت میکرد

پرستار اتاق عمل بر خلاف لباس سبز لباس کار مکانیکی تنش بود و با آچار بکس افتاد بجون قلب اسب سفیدم!

همینکه داشت واشر سرسیلندر اسب سفیدم رو عوض میکرد نگاهی به اعماق قلبش کردم ....خبری از دهلیز و آئورت نبود.....

فقط و فقط عشق به خودمو دیدم. دیدم این خون قرمز (روغن سوپر پایا) فقط و فقط به عشق من در پستون و منافذ موتورش جاری و ساری بوده!

قلبت همیشه تپنده باد اسب سفیدم! 

حالا حالا ها با هم کار داریم...

اینم یه عکس از جولانگاه عشق اسب سفیدم بمن: 


۸ نظر موافقین ۱ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۴۷

چند روز پیش که ساعت یک نصف شب با پرواز زاگرس برگشتم  تهران و خسته و کوفته رسیدم خونه، فردا صبحش سوار اسب سفیدم شدم  ولی از بس که خسته و گیج بودم گلگیر اسب سفیدم رو کوبوندم به در پارکینگ!

خون نیومد ازش ولی گمونم اوخ شد منم رفتم پیش عموصافکار، اوخشو خوب کنه!

امیدوارم اسب سفیدم منو بخشیده باشه

اینم هنرنمایی داداشتون:



۶ نظر موافقین ۱ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۸

چند وقتیه که  کاتالیست یا کاتالیزور اگزوز اسب سفیدم عمرشو داده به شما !!!

یه مدتی آه و ناله میکرد خیلی به ناله هاش گوش نکردم..البته وقتشو نداشتم بیشتر

امروز رفتم از نمایندگی ایساکو یه خوبشو خریدم از شرکت پارس اگزوز 180 تومن

36 تومن هم اجرت نصب و واشر و کوفت و زهرمار!

نوش جون اسب سفیدم..بدبخت نفس نمیتونست بکشه...کلی هم دود میومد تو اتاق.

الان دیگه روبراه شد شکر خدا

اینم عکساش:






۳ نظر موافقین ۱ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۳