نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

بگذار و بگذر

نوشته های احسان

*/ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. ( پائولو کوئیلو)
*/ آرامشی که اکنون دارم،مدیون انتظاری است که دیگر از کسی ندارم(سیلویا پلات)
*/ تا باد مخالف نباشد، بادبادک بالا نمی رود!
*/میخوای واسه هدفت تلاش کنی یا میخوای یه عمر حسرت بخوری؟؟!!
*/ بندبازها درست موقع سه قدم آخر می‌میرن. چون فکر می‌کنند دیگه رسیدن و اون سه قدم رو با غرور بر‌می‌دارن.
*/ یگانه صافکار دلهای تصادفی خداست...
*/بدی بزرگ شدن اینه که دیگه زخمامون با بوس کردن خوب نمیشه!
*/ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪ ﮔﻠﻬﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ !
*/برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند..
*/به ما گفتن یک‌بار بیشتر زندگی نمی‌کنی، ما هم پاشدیم، جمع کردیم و رفتیم که زندگی کنیم، نگو همین پاشدن، جمع کردن و رفتن خودِ زندگی بود!
*/انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۵۷۰ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

روزهای عجیبی ان....

اونم تو این هاگیر و اگیر درسها و پروژه کاری

کلا خردادماه نمیدونم چرا اینجوریه؟

اون از حادثه دیروز که در عین ناباوری همش اخبار رو چک میکردم.... که شد بعبارت 17 نفر شهید و چند ده نفر زخمی...4 تا تروریست خبیث هم کشته شدن منتهی سِرور جنسی شون که زنده مونده رو دستگیر کردن... امیدارم از این سِرور زنده بتونن اطلاعات بکشن بیرون..البته اگر پسوردشو داشته باشن و حواسشون باشه خودکشی نکنه

تاکی میخواد ادامه پیدا کنه خدا میدونه.... امیدوارم دیگه آخریش باشه......حداقلش اینه که کل جو شهر امنیتی میشه..بدیش اینو که دیگه راه باز شد برای حملات بعدی.....ای خدا نابود کنه باعث و بانیشو!

روزگار عجیبیه....بعد اون حادثه نظرات موضعگیری ها و بحثایی که مطرح میشه هم در نوع خودش بی نظیره

بدتر از همه دودستگی و افتراقی هست که بنظرم از سال 88 بیشتر خودشو نشون داد...بقول یکی چه آتیشهایی که با ندونم کاری و فوت کردن به خاکستر حوادث اجتماعی تا سالها شعله وره و حقد و کینه رو در دل مردمان یه سرزمین زنده نگه میداره..البته عوامل زیادی دست به دست هم دادن..ولی تو این روزهای سخت نمایان شدن اختلافات هم در نوع خودش عجیبه..البته ناچاریم همه متحد باشیم..به نفعمونه

بعضی وقتها آدم با خودش میگه کاش جای دیگه ای از دنیا به دنیا میومد...ولی بعدش پشیمون میشم و میگم نباید ناشکری کرد..جای دیگه ممکن بود در خوشبینانه ترین حالات ژنو باشه یا مونترال....که مشکلش اینه که باید از  گلاب به روتون دستشویی فرنگی استفاده میکردیم و همینطور کافر از دنیا میرفتیم!!....در بدترین وضعیتش هم ممکن بود موصل و دمشق باشه یا شایدم اسلام آباد و کابل...که انفجار پشت انفجار....خدا همین تهرانشم از سرمون زیاده!! نخواستیم..یاد بایرام لودر افتادم که استخاره کرده بود برگرده از جبهه یا بمونه...

خیلی حالم گرفته این روزا....مخصوصا امروز که این متن رو تو یکی از گروه ها خوندم...سرم سوت کشید!  خدا جدیدا چرا این دنیا اینقدر نامرد و نامهربون شده؟؟؟ (ادامه مطلب..)

۶ نظر موافقین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۴
شماها یادتون نمیاد...
یه زمان به compander که ترکیب دو کلمه compressor  و Expander هست میگفتن Compander
بعد به زبان شیرین فارسی Compander رو ترجمه میکردن به "فشرگستر!!" (ای درود بر اجدادت مترجم!)

یه زمان هم به اینایی که پاشنه کفششون رو میخوابوندن و "لخ لخ" میکردن میگفتن :"مدیـــر" !! (ای فدای جنب و جوشت کُنده درخت!)

شما ها یادتون نمیاد!!!
یه زمان به این جنگولک بازیا و آرسن ونگر بازیا و نفس از لای کتابها و  در آسانسور  کشیدن ها میگفتن : "زندگی"!!!  (ای بقربان دریای متلاطمت زندگی)

شماها یادتون نمیاد 
یه زمان به این رونده های دو پا تو خیابون هم میگفتن: آدم!!! (هیچی نگم بهتره!)







۴ نظر موافقین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۰

دوباره شروع شد

اینورس ماتریس گرفتن، پیدا کردن گلوبال ولوکال ماکزیمم ، رند ال ان پی؛ پیدا کردن آ هت و تتا هت!

خوبه ها ولی وقت گیره، یا مثلا اون پوزیتیو دیفینیت!

تتا هت مساوی است با اچ در اچ ترانسپوز اینورسش در سیِ تتا اینورسش ضربدر ایکس وکتور (اینا فحش نیس بوخودا)

آخرش زیر یکی از این ماتریسا له میشم!
امروز صبح از آسانسور اومدم پائین استعغفرالله ربی و اتوب الیه!

برای دانشجوها یه روز رو هم برای تحویل تمرین و انتخاب موضوع پروژه تمدید نکردم.....بنظرم خیلی باد خورده پشتشون..بذار یکم ارزش زمان رو بدونن...حالا هر چی دوست داشتن بگن..خسته شدم بسکه با همه راه اومدم..میخوام یه چندتاشونم به عنوان یادگاری نگه دارم برای ترم بعد!!!!(بد نباشه یِوَخ؟؟؟)

بعضی وقتها ارفاق و کمک عین ظلمه، متاسفانه تو ایران ما خیلی از واژه ها معنی اصلی خودشونو از دست دادن.....

۵ نظر موافقین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۱

چقدر واقعا سخته؟

تو این گرمای خرداد ماه..............اونم موقع امتحانات بچه ها،

اونم زبون روزه بازم مردم میرن مرقد در مراسم ارتحال در شمال ایران شرکت کنن!

خدایا ضمن اینکه بما هم از این توفیقات عنایت میفرمایی به ما قدرت درک بالایی هم بده که بعضی از مسائل عجیب رو بهتر متوجه بشیم


ترافیک امشب:

۵ نظر موافقین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۹

امروز امتحان عملی گرفتم از دانشجوها...ولی تقریبا پشیمون شدم

بس که هوا گرم بود امروز....کلی هم ازم انرژی گرفت..

ضمن اینکه امروز تقریبا وقتم از کفم رفت و من نتونستم آنچنان درس بخونم

نمیدونم این تعهد کاری چرا دست از سر من بر نمیداره؟ تازه وژدان درد هم دارم که چرا بعضی مباحثو به دانشجوها نگفتم!

البته پروژه تعریف کردم برای دانشجوها....یه چند نفری اختیاری یه کارایی دارن میکنن....به جواب رسیدن شاید عکس و فیلماشو بذارم براتون..االبته اگر عمری بود

بعد امتحان یکی از دانشجوها که تو شرکت هواپیمایی کار میکرد کارتشو بمن داد و گفت که اگر پروازی لازم داشتم در خدمته....منم تشکر کردم....با خودم فکر کردم که کی میشه منم یه فراغتی داشته باشم و به بهونه کنفرانس یا فرصت مطالعاتی سفر خارج از کشور داشته باشم...فعلا که باید مثل بولدوزر درس بخونم!

تو راه برگشت پشت فرمون همش تو خواب بودم.....خدا رو شکر که گاردریلی نشدم!

اومدم خونه و تخت گرفتم خوابیدم..بعدشم بلند شدم دیدم صدای ماه عسل میاد..ناچارا نشستم دیدم...جالب بود چه همت های بلند و مردونه ای ......خدا واقعا چه بنده هایی داره؟

بعضی وقتها من خودم شرمنده میشم

خدائیش غیر ناشکری کدوم کار رو ما خیلی خوب بلدیم؟

۴ نظر موافقین ۱ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۰

۳ نظر موافقین ۱ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۴

یه مفهومی در عکاسی هست تحت عنوان کنتراست یا تباین

که به عنوان نسبت حداقل شدت نور به حداکثر شدت نور یا بالعکس  در یک عکس تعریف میشه 

در انواع نمایشگرها این مفهوم بسیار مطرح و پراستفاده هست

۹ نظر موافقین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۳

خدایا خودت کمک کن...

به سرنشینای اون ریوی چپ کرده که هر چهارتا چرخش رو به آسمون بود

به دختر 17-18 ساله ای که کنارِ ماشینِ چپ کرده با درهای بازش، دراز به دراز افتاده بود..از نیم نگاهی که تونستم تو خیل جمعیت بندازم معلوم بود حالش خوب نیست ولی خدا بهش خیلی رحم کرده بود..احتمالا از ترس بیهوش شده بود

به 206 صندوقداری که به صورت معکوس رفته بود تو گاردریل وسط اتوبان

امیدوارم همه مصدومای این حادثه که ترافیک شدیدی درست کرده بود، آسیب مهمی ندیده باشن و به زودی به کانون گرم خانواده شون برگردن و هیچ مادری اضطراب دیر اومدن فرزندش رو نداشته باشه

خدایا ما بشرهای دوپا ضعیفیم..خیلی ضعیف


ضمنا خدایا خودت شاهدی که چقدر منتظر شدم امروز من این هفت سیخ کباب کوبیده لامصّب رو تو خلوتی ها ببرم تو آسانسور! خب چکار کنم هر دو تا آسانسور این ساختمون 12 طبقه به این زودیها خلوت نمیشه و مجبور شدم این هفت سیخ کباب رو در انظار به همراه  چند تا از همسایه ها ببرم تو آسانسور؟

خدایا خودت میدونی که این هفت سیخ کباب کوفتم شد و چقدر خودمو سرزنش کردم که ای کارد بخوره به اون شیکمت که حالیت نیست ماه رمضون موقع افطار هوس کباب به سرت نزنه! خوشبختانه همسایه ها دستشون بیشتر از من به دهنشون میرسه ولی میدونم کارم قابل توجیه نیست!

پسر 17-18 ساله یکی از همسایه ها نون بربری خریده بود بنده خدا هی باد مینداخت تو بینی اش که بوی کباب اذیتش نکنه! آخه لاکردار این کبابیه 5-6 تا فلفل هم کباب کرده بود کل فضای آسانسور رو بوی کباب و فلفل گرفته بود! میگم حالا شما دلتون نخواد!!!!! ای بابا؟ اینم شد زندگی ؟؟؟؟!!!


خدایا خودت میدونی که من آدم تقریبا نفهمی نیستم...ولی چه کنم امکانات کمه!

تازه یه سرویس اسانسور اومد پایین من دیدم بچه کوچیک همراهشون هست سوار نشدم!

خدایا کافیه یا بازم بگم غلط کردم؟

۱۰ نظر موافقین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۱